فریاد خاموش

ساخت وبلاگ
خواب می‌دیدم...از این خواب‌هایی که ناغافل برمی‌گردی به سال‌ها قبل و بسیاری خاطرات که کنج خاطرت خاک می‌خوردند را بازمی‌بینیراستش را بخواهی گاهی بسیار خوشحال می‌شوم که مردگان را به خواب ببینم، بی آنکه بدانی فرصتی را کنار‌ هم می‌گذرانید و بعد که بیدار شوی دیگر چه فرق دارد... خواب دیشب اما دردناک بود، ندیدمش و وقتی سراغش را گرفتم... یادم آمد که او سال‌هاست مُرده... از بغض و گریه طولانی خودم از خواب پریدمحالا که این متن را برای شما می‌نویسم تنها یک نگرانی دارم"نکند که دیگر به خواب نبینمش"! Nov. 16th, 2018 + نوشته شده در جمعه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۷ ساعت 17:0 توسط امید  |  فریاد خاموش...ادامه مطلب
ما را در سایت فریاد خاموش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : silentscream بازدید : 72 تاريخ : يکشنبه 4 دی 1401 ساعت: 21:17

حال عجیبی است

مثل غرق شدن در اکسیژن

می دانم که می دانی از چه می گویمت

پس دلواپسی را پس بزن

ما همه این سانیم، و در آخر خوراک خاک

پس نفس هایت را شماره کن

برای هر دردت نفسی را کنار بگذار

دردها نفس گیرند...

Omid Aria, 91/03/23 - 2:42 a.m

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۸ ساعت 17:37 توسط امید  | 

فریاد خاموش...
ما را در سایت فریاد خاموش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : silentscream بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 4 دی 1401 ساعت: 21:17

باز کردم دفتر خاطراتم راتو آمدی به میانبا دست‌هایی چروکیده و اشکی به نهانتورا گفتم چرا رفتی، چرا ای بی وفااین رسم ما بود؟ زمین و آسمان کم بد به ما بود؟تو گفتی از زمین بهر چه آییم؟ به آخر باید از دنیا جداشیمیکی چون من کمی پیشیکی چون تو ز دنیا خسته و بیشنباید میگذشت این هفته و ماهنباید میگرفت هوش از سر ماهزاران یار جانی را گرفتنددو صد کشته به پای ما نوشتندمن و تو هر دو با این حال حیرانگرفتیم بال پرواز و پریشانیکی سنگی زد و بالم ترک خورداز این آشفتگی حالم به هم خوردتو رفتی ما بدون تو نشستیمرفیق جان بدون تو شکستیمتمام عمر ما یک لحظه ای کاشنمی‌شد غافل از این ظلم و بیداد + نوشته شده در یکشنبه چهارم دی ۱۴۰۱ ساعت 17:17 توسط امید  |  فریاد خاموش...ادامه مطلب
ما را در سایت فریاد خاموش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : silentscream بازدید : 103 تاريخ : يکشنبه 4 دی 1401 ساعت: 21:17